English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8454 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spells U جادو طلسم
spelled U جادو طلسم
spell U جادو طلسم
wise man U جادوگر جادو ساحر طلسم گر افسونگر
voodooism U ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
to put a jinx on somebody [something] U کسی [چیزی] را جادو کردن
to jinx somebody [something] U کسی [چیزی] را جادو کردن
sienna U که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
pergameneous U مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
capital expenditure U هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . U من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
esparto U یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
line drawings U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
fearnought U یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
forel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
tallow U پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
hep U حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
tape line U تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
forrel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
palmyra U یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
catgut U روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
squish U صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
parcel paper U یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
spell bound U طلسم کرده طلسم شده
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
sennet U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
cracking U وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
forces U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forcing U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
blueprint U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprints U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
breakaway U شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
pips U شکستن شکستن وبازشدن
pip U شکستن شکستن وبازشدن
pipped U شکستن شکستن وبازشدن
pipping U شکستن شکستن وبازشدن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to grieve over anything U برای چیزی
requesting U تقاضا برای چیزی
requests U تقاضا برای چیزی
to grumble at any thing U برای چیزی غرغرکردن
requested U تقاضا برای چیزی
request U تقاضا برای چیزی
look to <idiom> U آمادگی برای چیزی
inclinable to something U مساعد برای چیزی
to make amends for something U کفاره دادن برای چیزی
asks U برای چیزی بی تاب شدن
to give reasons for a thing U دلیل برای چیزی اوردن
steeper U فرف برای خیساندن چیزی
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
asking U برای چیزی بی تاب شدن
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
in defence of somebody [something] U برای دفاع از کسی [چیزی]
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
to atone for something U کفاره دادن برای چیزی
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demands U تقاضا برای انجام چیزی
asked U برای چیزی بی تاب شدن
approval U توافق برای استفاده از چیزی
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
ask U برای چیزی بی تاب شدن
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
demanded U تقاضا برای انجام چیزی
to get something to somebody U برای کسی چیزی را آوردن
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
periapt U طلسم
voodooism U طلسم
amulets U طلسم
ligature U طلسم
juju U طلسم
incantations U طلسم
glamor U طلسم
charm U طلسم
amulet U طلسم
talismans U طلسم
fetish U طلسم
fetishes U طلسم
fetiche U طلسم
fetich U طلسم
glamour U طلسم
talisman U طلسم
mumbo jumbo U طلسم
incantation U طلسم
abracadabra U طلسم
incantation U جادو
enchantment U جادو
wise woman U زن جادو
magic U جادو
incantations U جادو
gramarey U جادو
theurgy U جادو
witchery U جادو
wizard U جادو
wizard U جادو گر
wizards U جادو گر
thaumaturgy U جادو
conjuration U جادو
wizards U جادو
black magic U جادو
enchantments U جادو
sorceresses U زن جادو
sorceress U زن جادو
metronomes U بکارمیرود
metronome U بکارمیرود
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
impetrate U برای چیزی لابه واستغاثه کردن
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
anthropomorphism U تصور شخصیت انسانی برای چیزی
demanded U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
nothing remains to be told U چیزی برای گفتن باقی نمیماند
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
lanyard U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
to make a r for something U برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
lanyards U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
ensorcell [literary] U طلسم کردن
disenchantment U رهایی از طلسم
ensorcel [American] [literary] U طلسم کردن
fetishist U طلسم پرستی
holystone U سنگ طلسم
phylactery U تعویذ طلسم
enchant U طلسم کردن
bewitch U طلسم کردن
philter U طلسم عشق
wizard U طلسم گر نابغه
wizards U طلسم گر نابغه
fetishism U اعتقاد به طلسم
spelled U طلسم کردن
spell U طلسم کردن
glamorous U طلسم امیز
spells U طلسم کردن
philtre U طلسم عشق
becharm U طلسم کردن
talismans U جادو جادوگرانه
glamour U جادو فریبندگی
weirdest U جادو مرموز
witch doctor U جادو گر و طبیب
weirder U جادو مرموز
witch doctors U جادو گر و طبیب
ensorcel [American] [literary] U جادو کردن
glamor U جادو فریبندگی
becharm U جادو کردن
pixilated U جادو شده
the weird sisters U سه جادو سه ساحره
witchcraft U جادو گری
bewitch U جادو کردن
weird U جادو مرموز
talisman U جادو جادوگرانه
enchant U جادو کردن
ensorcell [literary] U جادو کردن
applies U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applying U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
Recent search history Forum search
1frangible
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com